تحلیل روانشناختی خود شکوفایی از دیدگاه مولانا و راجرز
«مولوی» و «راجرز»، دو شخصیت برجسته ای هستند که اگر به لحاظ تاریخی، حدود هفت قرن از یکدیگر فاصله داشتند، اما دیدگاه های زیبایی از «فرایند انسان شدن» را ارائه داده اند. «مولوی» انسان گرای معنوی نگر، ضمن نگاهی رازآلود و حیرت زا به انسان، با صفای آینه ی باطن و انقلاب درونی خویش، توانست گام هایی تا رسیدن به انسان کامل را ناباورانه بردارد و الگویی شد که نام، آثار و اشعارش، قرن هاست آتش به خرمن سوختگان عالم می زند و «راجرز» انسان گرای تجربی نگر، در روزگار قحطی انسان، از خودشکوفایی و «هنر انسان شدن» سخن گفت و نقش جامعه را در خودشکوفایی، امری کلیدی معرفی کرد و بر این باور بود که در جوامعی که شخص از هم خوانی، توجه مثبت بی قید و شرط و همدلی برخوردارباشد، می تواند به سوی خودشکوفایی پیش رود. اما از منظر «مولانا»، رسیدن به نور خدایی و اشراق و شهود باطنی،پایان نقطه ی خودشکوفایی ست که مراحل آن در سلسله مقالات پیش رو به گونه ی زیبایی مورد تحلیل روانشناختی قرار گرفته است.
منشور خود شکوفایی
به عقیده ی «راجرز»، شخص کامل، نتیجه ی مطلوب رشد روانی و تکامل اجتماعی ست. از دیدگاه او، افرادی که از نظر روانی، سالم هستند، می توانند، افراد دیگر و رویدادهای موجود در محیطشان را همان گونه که هستند درک کنند. این افراد، آزادانه نسبت به تمام تجربیات، گشوده هستند زیرا به نظرشان هیچ چیزی برای خود پنداره شان تهدید کننده نیست و نیازی به دفاع کردن از هیچ تجربه ای به وسیله ی انکار یا تحریف ندارند زیرا در کودکی، توجه مثبت نامشروط دریافت کرده و مجبور به یادگیری شرایط ارزشی نبوده اند. آنان توانایی به کارگیری تمام تجربیات را دارند، قادر به پرورش تمامی جنبه های زندگی اند و گرایش به شکوفایی را برآورده می سازند و سرانجام می توانند به سوی «زندگی خوب»، پیش بروند. به عقیده ی راجرز:« زندگی خوب یک مقصد نیست، بلکه یک مسیر است.»
«راجرز» وجود هشت ویژگی عمده ی زیر را لازمه ی تحقق بخشیدن به خویشتن در انسان می دانست که در واقع، از ویژگی های بارز خودشکوفایی نیز می باشد:
1- آمادگی برای کسب تجربیات جدید:
از نظر «راجرز»، انسان با کارکرد کامل، طبق ضرب المثل «هر چه پیش آید خوش آید» به استقبال تجربه های جدید می رود. او موضع دفاعی در برابر امور جاری زندگی ندارد، بلکه در مسیری که می رود، با موانع و مشکلات دست و پنجه نرم می کند و با آن ها وارد چالش می شود و در این راه هرچه پیش می رود، پخته تر و ماهر تر می شود. چنین شخصی به هیچ یک از هیجانات و احساسات خود، «نه» نمی گوید و به سرکوب آن ها نمی پردازد. بلکه طبق مشی تجربه پذیری خود، به آن ها، اجازه ی بروز و ظهور می دهد، البته مشروط بر این که حقوق دیگران تباه نشود. شخص کامل نسبت به احساس های مثبت مانند ترس و درد، جرآت و دلسوزی و احساس های منفی، گشوده است. این افراد از نظر احساسی نیز عاطفی ترند زیرا دامنه ی وسیع تری از هیجان های مثبت و منفی را می پذیرد و آنها را با شدت بیشتری احساس می کنند.
2- زندگی هستی دار:
جاری بودن زندگی و زیست در این جا و اکنون، دومین ویژگی یک شخص با کنش کامل است. پویایی، سرزندگی و نشاط، جزو لاینفک چنین شخصی ست. او مدام در حال تغییر و تحول است به گونه ای که لحظه ی بعدش با لحظه ی قبلش، یکسان نیست، یعنی بالنده تر و خود شکوفا تر شده است.
3- اعتماد به ارگانیسم خود:
«راجرز» معتقد است اشخاص کامل، به ارگانیسم خود به عنوان یک کل منظم و سازمان یافته اعتماد دارند. همین امر به جای اتکاء به دیگران، آنان را به خودشان متکی می کند. این افراد خود تصمیم گیرنده هستند. در موقع تصمیم گیری، به جای مراجعه به دیگران، به تجربه، عقل، احساس، شهود و تخیل و به طور خلاصه به تمام جنبه های شخصیت که در پیش برد امور، نقش فعالی بازی می کند، مراجعه و کسب تکلیف می کنند اما این «خودبسندگی» و «خود مختاری» موجب نمی شود تا برای دیدگاه و نظر دیگران، ارزش و احترام قائل نشوند.
4- آزادی انتخاب:
به نظر «راجرز»، یک شخصیت سالم، مدام این احساس را دارد که برای زندگی کردن به هر شیوه ای که دوست دارد، آزاد است. این آزادی در وهله نخست، بیش تر جنبه ی درونی دارد. چنین فردی با این نگرش که اراده ی او محور انتخاب ها و تصمیم هاست، احساس قدرت و لذت می کند و به این باور رسیده که زمام آینده، در اختیار اوست و زندگی اش با انتخاب و فرماندهی خودش رهبری می شود.
5- خلاقیت:
ویژگی دیگر یک انسان خود شکوفا از نظر :«راجرز»، خلاق و زایشگر بودن است. به زعم او، فردی که در نهایت بلوغ روانی قرار دارد، ایستا و ساکن نیست، بلکه انسانی زاینده است. در زمینه ی تفکر، حل مسآله و هم چنین امور جاری، به آفرینش راه کارهای جدید و کارآمد دست می زند و پیوسته فرآوردهای نو و بدیع بر جای می گذارد. افرا د خلاق، تمایل دارند در فرهنگ خود به شیوه ای سازنده زندگی کنند، در حالی که عمیق ترین نیازهای خود را نیز ارضا می کنند. در واقع، آنان در جامعه ای زندگی می کنند که خود، عضوی از آن به شمار می آیند اما دنباله روی آن نیستند.
6- فرو پاشی نقاب:
مفروضه ی «نقاب» در تئوری «راجرز»، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. به اعتقاد او نقاب یا ماسک، مانع بزرگ تحقق خود است. فردی که یک صورتک دروغین به چهره دارد، قبل از آنکه به ابراز شخصیت واقعی خود پرداخته باشد، به جعل شخصیت خود دست زده است. چنین شخصی از نظر راجرز تا زمانی که به فرو پاشی نقاب خود اقدام نکند، در مرحله ی «دفاع» به سر می برد و نمی تواند به کارکرد کاملی دست یابد و کسی که دست به کنار زدن نقاب می زند، در واقع به تولد شخصیتی واقعی و جدید کمک می کند که تا آن زمان، در پس یک نفاب به سر می برده است.
7- درک و پذیرش خویشتن واقعی:
در این مرحله فرد، خودش را با تمام نقاط قوت و ضعف می پذیرد. البته این امر، مستلزم این است که فرد به «ندای درون» خود گوش بسپارد و خویشتن را همان گونه که هست بپذیرد.
8- درک و پذیرش دیگران:
افراد خودشکوفا از منش دموکراتیک برخوردارند؛ دیگران را می پذیرند و برای نگرش ها و احساسات آنان، ارزش و احترام قائل اند این رفتار آنان، همه ی افراد جامعه اعم از مرد، زن، فقیر، ثروتمند، بی سواد، تحصیل کرده، مخالف و موافق را در بر می گیرد.
ادامه دارد...
سعید عبدلملکی
روانشناس و مشاور